بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

پریسا خانوم

در راستای تغییر شناسنامه و کارت ملی، مهر ماه رفتم و هر دوتاش رو عوض کردم. همه اعضای خانواده رو هم به این حرکت، فرا خوندم. علی کارت ملیش رو راحت عوض کرد. یکروز مرخصی کوتاه گرفت و رفت برای شناسنامه. ولی چند هفته بعد، شناسنامه اش نیومد که نیومد (مال من در کمتر از دو هفته رسید دم در خونه). ... از دفتر مربوطه، زنگ زدند بهش که آقا شما متاهلید؟ گفته بله. گفتند دو تا همسر دارید؟ اسم همسراش رو هم گفته اند. و اضافه کردند که اسم یکیشون (پریسا خانوم!!!) در شناسنامه تون ثبت نشده! ... اینم شوکه شده و گفته نه اشتباه می کنید. بهش گفتند در صورت هر گونه اعتراض، لطفا بیایید مدارکتون رو تحویل بگیرید و برید فلان سازمان و پیگیری و تصحیح نمایید.

.

دوباره یک روز مرخصی گرفت و با کلی سند و مدرک رفت. یه خانوم در سازمان مربوطه رسیدگی می کنه و معلوم میشه همکارش! به جای عدد 8 عدد 0 رو زده. در نتیجه دو همسره شده و اسم پریسا خانوم هم به عنوان همسر براش اضافه شده. ..... میگن حالا برو. اون کارمنده امروز نیومده. هفته دیگه بیا تا خودش تصحیح کنه. علی هم خیلی ناراحت شده که مگه من بیکارم، چند ساعته من رو معطل کردید، اگه برای شوهر خودتون هم این اتفاق می افتاد و الان اسم شما و یه خانوم دیگه براش ثبت بود، همینقدر راحت می گفتید هفته دیگه؟! خانومه دلش سوخته! و گفته باشه خودم الان برات توی سیستم تصحیح میکنم. عدد 0 درست میشه و عدد 8 وارد میشه. ...... به علی میگن برو باقی کارها رو می کنیم و به زودی شناسنامه ات میاد دم در خونه.

.

یک ماه گذشت و نیومد. علی هم باید تمدید گذرنامه می کرد. شناسنامه لازم بود. دوباره مرخصی گرفت (توی ماه دی خیلی مجبور به مرخصی و رسیدگی به کارهای بیمارستان و ... بود) رفت سازمان مربوطه. معلوم شد دقیقا همون روزی که تصحیح انجام شده بود، پرونده همون جا باقی مونده بود و یک ماه کسی بهش دست هم نزده!!! آقاهه هم بهش گفته برو فردا بیا. .... من نمی دونم این خانومها و آقایون توی اینجور ادارات، اصلا می دونند برو و فردا بیا در تهران یعنی چی؟! .... وقتی یه کم متوجهشون میکنی! ، سریع همون کار رو همون روز و همون لحظه انجام می دهند!!! ...

.

علی دیگه طاقت نیاورده و عصبانی شده و با رئیسشون صحبت کرده که شما و کارمنداتون توی این اداره دقیقا چیکار می کنید؟ ... آقای رئیس هم گفته شما درست میگید و سریع!!! شناسنامه علی صادر شده و کف دستش گذشته شده. علی که کمی آروم شده بوده، نشسته تا شناسنامه رو نگاه کنه و اسم همسرش رو مطمئن بشه. چی فکر می کنید دیده؟! 

.

در قسمت ازدواج، اسم هیچ همسری تایپ نشده بوده! بهش میگیم مرد از این خوش شانس تر؟!

.

دوباره رفته شناسنامه رو روی میز رئیس گذاشته و گفته یعنی واقعا دیگه نمی دونم به شما و سازمانتون و کارمنداتون چی میتونم بگم.
خلاصه درست شد و ختم به خیر.

.

* خب برای عکس دار شدن این پست، تصویر تزیین یک عدد کنسرو ماهی رو میذارم که به درخواست عروس گل شماره 2 درست کردم. برای رژلبهاش استفاده میکنه:

.

.

نمونه اش برای خودم:

.

نظرات 2 + ارسال نظر
نیره دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 17:21

عجب پروسه ای. واقعا معلوم نیست توی این ادارات چیکار می کنند!!!
این جای رژ هم خیلی خوشگله. با چی رنگش کردی؟

با گواش و آبرنگ. مال خودم، یه خطوط براقی داره توی تصویر. اون گواش نقره ای ه. که آدم رو فریفته خودش میکنه. گواش طلایی هم در بازار هست. من 7-8 سال پیش این گواشها رو خریدم. و هنوز که هنوزه تموم نشده.
با ماژیک هم میشه.
با همه چی خوب میشه.

خیلی جالب میشه. من برای "جای گیره کاغذ" هم درست کردم. خیلی میز رو خوشکل و رنگی میکنه. سریع هم با چند تا طرح ساده، میشه مقوا رو پر کرده و چسباند.

خانومه خونه جمعه 2 بهمن 1394 ساعت 03:47 http://ladyhome1.persianblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد