بچه که بودم، خونه مامان بزرگ پر بود از وسایل قدیمی که چون کم سن و کوچولو بودم، بعضی از اون وسایل برام خیلی بزرگ بودند. یکیش دوچرخه عمو کوچیکه بود. از اون دوچرخه های قدیمی که استاندارد! های عجیب اون دوران رو داشت. بزرگتر هم که شدم، نمی تونستم سوارش شم. احتمال برخورد با در و دیوار وجود داشت. برای گرفتن فرمونش!!! باید تقریبا افقی! می شدی. خیلی برای جثه من، بزرگ بود. اون دوچرخه، مثل حوض بزرگ آبی مامان بزرگ، یکی از نوستالوژی های کودکی من شد. .... شبیه این عکس بود:
این عکس رو خیلی وقت بود نگهداری می کردم. توی خیالم فکر می کردم که آیا میشه توی حیاط و کنار باغچه های کوچولوی آپارتمانهای این دوره زمونه، یه همچین دوچرخه ای (دوچرخه قدیمی که دزدهای آپارتمانها، نَبَرَنش!!!) بذاریم و یک گلدون هم جلوش پر گل کنیم؟ .... شبیه این دوچرخه پر گل:
توی وسایل قدیمی یک دوست، دوچرخه زیر و کارت تبریک عید پارسال بود:
نتونستم کنار باغچه، دوچرخه پر گل درست کنم ولی این یکی رو درست کردم برای توی خونه:
فک کنم کم کم جوری میشه که تو اپارتمانها بصورت افقی خوابید.اینا که جای خود داره
قشنگ شده.
خیلی قشنگ شده ، خیلی ...
یک جایی خوندم به رویاهاتون درست فکر کنید چون به دست میارید ...