بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

مُزاحم و مُراحم

1- موبایلم رو جایی جا گذاشتم و به مدت یک هفته بهش دسترسی نداشتم. قرار شد اگر تماس واجبی باشه، به من اطلاع بدهند که تنها تماس واجب، تلفن زدنهای مکرر یکی از دوستانم بوده که اونم از ترس اینکه مثل پارسال که یهو غیبم زد و خبری ازم نبود و چند روز بعدش سر از بیمارستان در آورده بودم، فوبیای اینطوری پیدا کرده.

.

بعضی شبها که بی خوابی به سرم میزد، کمی با موبایل، سودوکو بازی می کردم تا چشم و مغزم خسته شه. ... این مدت شبها راحت و آسوده می خوابیدم. و چون می دونستم سودوکویی در کار نیست، کم کم خوابم میبرد و نیازی به این ترفندها نبود.

.

یه وقتهایی که حوصله هیچ کاری نداشتم، سری به شبکه های مختلف میزدم و آخرشم با کلی ندامت از اینکه چیزی عایدم نشده، ترکشون می کردم. حالا توی این یک هفته که موبایل نبود، لحظه هایی که حوصله هیچ کاری نداشتم، دو دقیقه چشمهام رو روی هم میذاشتم و استراحت می کردم و گاهی نگاهی به مجله های روی میز می انداختم. ....

.

جمعه موبایل رو پس گرفتم. یه کم برای اطرافیانم باید پیغام میذاشتم، که انجام شد. ولی در کل به طور ناخودآگاه، کمتر سراغش میرم. به جاش، دو تا مجله و دو تا کتاب که بهم توصیه شده بود رو تهیه کرده ام و دارم می خونمشون. فعلا که نه آسمون به زمین اومده، نه زمین به آسمون.  .... ولی خب .. میدونم زیاد طول نمی کشه و روز از نو روزی از نو!

.

2- دیدم چند تا وبلاگ نویس که قبلا توی بلاگستان فعال بوده اند، پس از دوری از وبلاگ نویسی و تجربه نمودن شبکه های هووی وبلاگ، با پای خودشون دوباره برگشته اند سر نوشتن. ... جای بسی امیدواری ه.

.

3- خونه بغلی مجتمع ما، یه منزل ویلایی ه. تصور کنید یه خونه ویلایی که از سه طرف! توسط مجتمع های 5-6 طبقه، محصور شده! کلا اینجا خیلی منزل ویلایی هست. اگه از بالای پشت بام ما، اطراف رو نگاه کنید، پر استخر و خونه های سرسبز و درختهای گردو و .... هست. خوش به سعادتشون. .... خونه بغلی نمی دونم چرا، دو سه هفته است که یه سگ غول!!! با پارسهای وحشتناک که تمومی نداره!!! آورده. یعنی شده تا 3 نیمه شب یه بند پارس کرده. برای دزد آوردن؟! خدا عالمه. نمیشد دزدگیر نصب کنند به جای سگ؟!

.

حالا این سه روز تعطیلی عید فطر، این سگه تا 3-4 صبح پارس میکرد. پنجره رو هم نمیشه بست که. گرما آزاردهنده میشه. البته با پنجره بسته هم من امتحان کردم و فایده ای نداشت. معلوم نیست این پنجره های پی وی سی رو چطوری نصب کرده اند که صدای این سگه رد میشه! ... پریشب یک از همسایه های مجتمع ما که داشت از عصبانیت می ترکید!!!، اومده بود روی بالکن و با 110 صحبت میکرد و داااااااد میزد که ما خواب نداریم، فردا باید بریم سرکار. این چه وضعشه و گوشی رو گرفته بود بیرون تا 110 صدای پارسها رو بشنوه. دیشب هم ما زنگ زدیم 110. 110 صدای سگ رو که شنیده بود، فرموده بودند این که سگ نیست، غول ه. گفتند پلاک خونه شون رو میخوان و باید اول مدیر ساختمون و خودتون تذکر داده باشید. اگر مشکل حل نشد، ما گشت می فرستیم برای تذکر. ..... ببینیم این علی آقا چیکار میخواد بکنه. اینقدر خسته است که با پارس سگ هم خوابش میبره. ولی بعید نیست من شبگرد خونه بشم با این سگ ه.

.

* من تازه فهمیده ام که موبایل رو اینطوری می نویسند. نه مبایل!

** همسایه های خوبی باشیم دیگه.

*** توی عکس گذاشتن، تنبل شده ام. خودم حواسم هست!

تجارب من از درمان

1- به خاطر چکاپهای دوره ای، تحت نظر هستم و به جراحم سر میزنم. از همون روزهای اول برای اینکه با واقعیت روبروم کرده باشه، خیلی توضیحات پزشکی به من داد. خیلیهاش ناامیدکننده بود! درصدهای خطر و ریسک و تکرار این وضعیت و حالت خاصی که برای من پیش اومده بود و نتایج آزمایشگاه و ... . این هفته که رفتم، گفت همزمان با تو و اتفاقاتی که برات افتاد، چند تا بیمار دیگه هم داشتم که مشابه تو بودند. ..... منم که خدا رو شکر اوضاعم روبراه تر شده، با خوشحالی گفتم اونها هم مثل من بهترند؟ .... گفت نه متاسفانه. فقط تو بهتر شدی و یکیشون به شدت از لحاظ روحی به خاطر مشکلاتی که الان داره، تحت فشاره و مدام تحت درمانهای عجیب و غریب ه که ............ . ازم خواست براشون دعا کنم. ....

.

همون قدر که احتمالش هست خدا فرصت دوباره لبخند رو بهت بده، احتمالش هم هست به سختی امتحانت کنه. ....

.

2- رفت و آمدم به مرکز درمانی، کلینیک، آزمایشگاه، داروخانه و ... خیلی زیاد بوده این چند وقت. تجربه ام از اینهمه رفت و آمد:

.

الف) اعتماد مطلق نداشته باشید. خودتون دوباره همه چیز رو چک کنید. برگه ها، نسخه ها، فیشها و ...

ب) اگر ابهامی براتون وجود داره سوال کنید ازشون. کسی اطلاعات بدون درخواست در اختیارتون نمیذاره.

ج) به سختی ازشون "نمیدونم" یا "بلد نیستم" خواهید شنید.

د) اغلب کادر درمانی (نه همه)، دیدن بیماران براشون تکراری ه. سعی کنید براشون تکراری نباشید!!!

.

یک بار متخصص برام آزمایشی درخواست داده بود که از بس تکرار کرده بود، حفظ بودم چیه. وقتی متصدی آزمایشگاه هزینه اش رو گفت، پرداخت کردم ولی به شک افتادم چرا گرونتر شده در عرض چند روز؟! نگاهی به فیش صادر شده انداختم و دیدم یه آزمایش دیگه رو که مال یه مشکل دیگه هست برام زده! که سریع بردم و تصحیح کرد.

.

یه مورد دیگه بود که هزینه اش تقریبا دو میلیونه و بیمه هم تقبل نمیکنه. متخصص با من کلی حرف زده بود که به چه دلیلی برات بهتره این رو انجام بدهی. اطلاعات داده بود و حدود هزینه رو گفته بود و آخرشم گفت می تونی انجام ندهی. بعدش هم انگلیسیش رو توی اینترنت سرچ کردم و اطلاعات تکمیلی بدست آوردم و آروم شدم وقتی فهمیدم میتونه چقدر خیالم رو راحت میکنه. توی یه آزمایشگاه معروف نشسته بودم تا نوبتم بشه. یه مراجعه کننده اومد که همین مورد رو میخواست انجام بده. (فقط صدای گفتگوشون رو می شنیدم). پرسید هزینه اش چقدره؟ مسئول آزمایشگاه گفت دو میلیون. صدای این شخص هم با تعجب رفت بالا و گفت: دو میلییییییییییییییون؟!!!! واااای مگه این چه کاری هست و .... . دریغ از مسئول مربوطه که یه راهنمایی کوتاه کنه و نگرانی و استرس رو از دوش طرف برداره. اونم سریع اونجا رو ترک کرد.

.

یه دارویی بود که اورژانسی برام تجویز شده بود و هر چی گشتم پیدا نکردم. گفتند برو هلال احمر شاید پیدا کنی. حتی اون موقع با تهران هم در تماس بودم که اونجا هم همزمان برام دنبال بگردند. وضعیت فکریم بهم ریخته بود و نتایج بد آزمایشات توی دستم بود و رنگ به چهره نداشتم. به خاطر عمل هم راحت راه نمی رفتم و مجبور بودم لباس توی خونه ایم رو به تن کنم. زمستون بود و یه کاپشن قدیمی بلند داشتم که برای شرایط بعد از عمل و سرما خیلی مناسب بود. ولی خب تیپ و قیافه ام داغون بود. البته برام اهمیتی نداشت. توی یه داروخانه پیداش کردم و سه چهار روز بعد دوباره نتایج آزمایشها بد اعلام شد و دوباره گفتند این دارو رو بگیر. با همون قیافه داغون گشتم و باز هیچ جا پیدا نشد. یه داروخانه گرون فروشی هست که خانوادگی توش پا نمیذاریم. بس که ........ . مجبور شدم برم اونجا. گفت داره ولی دو برابر قیمت میداد. بهش گفتم آقا من همین چند روز پیش به نصف قیمت خریدم. ... اینقدر ازش متنفر شدم که اومدم بیرون. هوا سرد بود بیرون داروخونه گریه ام گرفت. اشکام رو پاک کردم و رفتم داخل. آقاهه گفت خانوم حالا شما برو بگرد، شاید جای دیگه ای داشته باشه. گفتم آقا یه نگاه به وضع من بکنید، من اصلا شرایط دارم که برم دور شهر بگردم؟ پول رو گذاشتم روی میزش و دارو رو گرفتم. دیگه هم پام رو اونجا نذاشتم.

.

تازگی رفته بودم داروخانه. با دیدن نسخه، هی دفترچه رو دست به دست به همدیگه می دادند و یواشکی از هم می پرسیدند این چیه؟ حالا متخصص مربوطه، خوش خط هم می نویسه. یه مارک خارجی کمیاب نوشته بود و قبلا به من گفته بود ارزونترش ایرانی هم هست. .... چند تا داروخانه در پاسخ به من، می گفتند نه ما این رو نداریم. ..... من دیگه کلافه شدم که اصلا ایرانیش هم ممکنه نباشه. توی یه داروخانه گفتم خب ایرانیش رو ندارید؟ یه مکثی کرد و گفت نه نداریم! منم با تعجب همونجا توی ردیفهای پشت سرش ایرانیش رو دیدم. چون دنبال خارجیه بودم، اومدم بیرون. داروخانه بعدی یه چیزی آورد که مال یه مشکل دیگه بود و منم بهش گوشزد کردم. داروخانه بعدی بعد از کلی مشورت با اطرافیانش، گفت نداریم. گفتم باشه ایرانیش رو بدهید. مِن مِن کرد و آخرش گفت اصلا این چی هست که شما ایرانیش رو می خواهید؟!

.

زمانی که بیمارستان بستری بودم، یه خانومی میومد و مثلا کمک می کرد راه برم یا اگر حالم بهم میخورد میومد کمکم میکرد و لباس تمیز به من می پوشوند. خیلی بدون انعطاف رفتار می کرد. یه بار که اومد کمکم کنه برم دست و صورتم رو بشورم، با محبت از زحماتش تشکر کردم و گفتم علی همیشه میگه ماها حتی یه لحظه حاضر نیستیم بیاییم جزو کادر درمانی باشیم و هرررررررر روز، کارمون توی بیمارستان باشه. پوزخندی زد و گفت اونم با چه حقوقی!!! گفتم دقیقا همینطوره. ولی من و عزیزانم برای شما و عزیزانتون از ته دل دعا می کنیم و مطمئنم این دعاها یه روزی خیلی ارزشمند تر از پول، عمل میکنه. ...... بعد از این مکالمه رفتار این خانوم به شدت تغییر کرد و تا لحظه آخری که اونجا بودم با مهربانی باهام رفتار کرد. موقع خداحافظی هم یواش گفت دعامون کن. ....

.

*

الف) اعتماد مطلق نداشته باشید. خودتون دوباره همه چیز رو چک کنید. برگه ها، نسخه ها، فیشها و ...

ب) اگر ابهامی براتون وجود داره سوال کنید ازشون. کسی اطلاعات بدون درخواست در اختیارتون نمیذاره.

ج) به سختی ازشون "نمیدونم" یا "بلد نیستم" خواهید شنید.

د) اغلب کادر درمانی (نه همه)، دیدن بیماران براشون تکراری ه. سعی کنید براشون تکراری نباشید!!!