بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

بیا دنیا بسازیم

فکرِ معقول بفرما! گل ِ بی خار کجاست؟ (حافظ)

برق گرفتگیِ حامد آهنگی! - قسمت دوم

دو بار جمله "بگو حامد بیاد" شنیده شد. اما عوامل، به روی خودشون نیاوردند و همچنان کار خودشون رو می کردند. مشخص بود حوصله بعضی ها سر رفته. من و همراه گرامی هم همینطور بودیم. می دونستیم سانس بعدی همین اجرا، ساعت 10:45 همون شب ه. ساعتم رو نگاه می کردم و توی دلم می گفتم این حامد کی میخواد بیاد که بعدش به اجرای بعدیش هم برسه؟! یه خانوم و آقا اومدند و یه بخش نمایشی طنز اجرا کردند. بسیار خوب و خنده دار بود. اون آقا صدای خیلی زیبایی داشت. چند تا آهنگ اجرا کرد. البته شوخیهای جنسی هم داشتند و خب منم خندیدم. اما چشمم همش به خانواده ای بود که دو ردیف پایین تر از ما بودند. چند تا بچه 5 الی 10 ساله باهاشون بود. توی دو ردیف هم نشسته بودند. 7-8 نفر ردیف جلویی و 7-8 نفر دقیقا پشت سرشون، ردیف عقبی. حالا اون وسط، مباحث فلسفی و روانشناسی کودک توی مغز من رژه میرفت که آیا در جایگاه پدر و مادری، درسته با بچه بیای اینطور برنامه ها یا نه؟! ... توی اون نمایش طنز کوتاهی که اجرا شد، خانومه گفت: حاااااامد؟ کجااااایی؟ بیا دیگه. اون آقاهه هم در جواب اومد و گفت حامد رو برق گرفته (با لهجه ترکی غلیظ) و گفته من بجاش بیام برنامه اجرا کنم. ... خلاصه این خانوم و آقا ساعت 10 اجراشون تموم شد و باز دست و جیغ و هورا و بالاخره!!!!!!!!! حامد اومد!

.

از انتهای سالن، آروم آروم پله ها رو طی کرد و اومد. منم توی دلم گفتم مشخصه حالش خوب نیس و خدا رو شکر از تصادف!!! احتمالی توی ذهنم، جون سالم به در برده. ایشون توضیح داد در برنامه شب قبل (چهارشنبه 25 فروردین) همون اوایل برنامه، میکروفنش اتصالی کرده، برق گرفته اش و پرتش کرده. آمبولانس اومده و خلاصه  سِرُم و ... . اشاره کرد الان هم باید می رفتم بیمارستان برای چکاپ و ... که نرفته ام! گفت به مدیریت کوروش هم گفتم برنامه امشب رو کنسل کنه و اونها پس از رای زنی و ... گفته اند نه! اجرا کنسل نشه!

.

خواننده گرامی اگر شما مدیر کوروش بودید، یا اگر حامد آهنگی بودید، چیکار می کردید؟
.

تمام بلیطهای اینترنتی، شماره مبایل خریدار داشته. میشد حتی پیامک بزنند و به راحتی پول رو به حسابهای مربوطه برگردونند. اصلا نهایتش ساعت 8 شب پشت در سالن، به همه گفته میشد حامد رو برق گرفته. و عذرخواهی میشد و کلی مردم برای حامد نگران می شدند و براش دعای خیر و سلامتی می کردند و هزینه هاشون رو می گرفتند (یا هفته بعد بهشون نوبت داده میشد) و فوقش برای هدر نرفتن زمانی که صرف حضور در اونجا کرده بودند، بلیط یه فیلم سینمایی رو می خریدند و دست خالی به منزل بر نمی گشتند.
.

این آقا حامد اضافه کرد که مدیریت کوروش در انتهای برنامه هنگام خروج یه هدیه کوچک به شما خواهد داد. ظاهرا بلیط یه فیلم بوده این هدیه! ... بعدش صحنه رو ترک کرد و دوباره آقا ماهان و کم و زیاد شدن نور و آهنگ داشتیم. من و همراه گرامی، شوکه بودیم. تا می اومدیم با هم همفکری کنیم، صدای موزیک بالا می رفت و مدام ازمون دست بالا بردن و تشویق و ... درخواست می شد! توی اون سر و صدا به هم گفتیم چیکار کنیم؟! این برنامه برامون خسته کننده است و واقعا اونی نبود که به خاطرش کلی راه اومده بودیم، هزینه کرده بودیم و کل هفته رو برای داشتن لحظات خوب برنامه ریزی کرده بودیم. پاشیم بریم؟! ... در همین حین، چهار تا جوون وارد شدند و مثلا باهم کَل داشتند. دو تاشون با آهنگ خارجی، بریک دنس (break dance) انجام می دادند و دو تای دیگه با تغییر آهنگ به ایرانی، رقص ایرانی می کردند. بابا کَرَم و بلند کردن خیالی مشروب و زدن لیوانهاشون به هم و نوشیدنش.

.

.

برای یه رقاص حرفه ای شدن توی ایران اونم در بریک دنسی که بخوای توی صحنه!!! به مردم ارائه کنی، آموزش و توانایی زیاد می خواد. متاسفانه من احساس کردم اونجا تبدیل شده به برنامه "شیرین کاری" !!!. رقص ایرانیش هم که هیچی نگم بهتره. هر کی هر چیزی بلد بود، داشت ارائه می کرد تا سر مردم گرم بشه و دوازده سیزده میلیونی که از مردم گرفته بودند، از دستشون نپره!

.

دیگه من و همراه گرامی، اساسی به هم نگاه کردیم و گفتیم چیکار کنیم؟! بلند شیم بریم. همینطوریش هم دیر می رسیم خونه. توی کم و زیاد شدن و رقص نورها، دیدم یه آقایی توی ردیفهای جلو، از جاش بلند شده و داد میزنه و با اطرافیانش بلند و عصبانی حرف میزنه. رقصها تموم شد و آقای ماهان اومد گفت بیایید یه مسابقه بذاریم و از بین حضار چند تا داوطلب بیاد. اون آقایی که از انتهای رقصها شروع به اعتراض کرد، مرد نسبتا جا افتاده ای بود که با خانواده آمده بود. با عصبانیت شروع کرد: شما دارید کلاه برداری می کنید. جمعش کنید بابااااا. به مردم هم گفت چرا همینطور نشسته اید و هیچی نمی گید.

.

و اونجا بود که خدا رو شکر کردم که آدمهای دیگه ای هم مثل من هستند که ناراضی اند و احساس می کنند به شعورشون توهین شده. آقای ماهان، میکروفن به دست!، مدام به جمعیت می گفت بابااااا ما چیکااااره ایم؟! مدیریت مجبورمون کرده!!!

.

اگه مدیریت محل کارتون بهتون بگه برو بمیر، شما میرید دور از جون می میرید؟!!!!!!

.

یعنی باز هم توهین به عقل مردم. ظاهرا قرار بوده با همین دست و جیغ و هورا و اون آیتم خانوم و آقایی که بالا بهش اشاره کردم، و بریک دنس و مسابقه!!! سر مردم رو گرم کنند. خلاصه حراست اومد و به اون آقا گفت تشریف بیارید بیرون و با مدیریت مجتمع کوروش صحبت کنید.

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 19:17 http://www.myclavers.blogsky.com

سلام. منم دیشب به همراه خونواده رفتم و برنامه حامد آهنگی رو تماشا کردم اما عمدتا با شوخی های جنسی سعی در خندوندن آدما داشت که بعضی هاش واقعا تعجب برانگیز بود!! مثل بیرون کشیدن بچه از آلت تناسلی زن (همان زایمان طبیعی) و بسیاری شوخی های اینچنینی ... و غیر از این نوع شوخی ها به شکل دیگه ای توانایی ویژه ی دیگه ای مشاهده نمیشد.کاش بلد بود درست و سالم مردم رو بخندونه...

سلام
برام جالب بود که تجربه شما رو خوندم. ممنونم.
امیدوارم هم ما هم شما بتونیم یه طنز خانوادگی خوب پیدا کنیم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد